در زمینه ی مکانیزاسیون کشاورزی و در جهت شناخت بهتر این رشته و توانایی های آن لازم است سه اصطلاح متداول در مکانیزاسیون کشاورزی را مطرح کنیم:
اولین شاخص، ضریب مکانیزاسیون است. این ضریب به مفهوم نیروی محرکه ی موجود به ازای هر هکتار می باشد.
دومین شاخص درجه ی مکانیزاسیون است که در واقع نسبت میزان عملیات مکانیزه به عملیات غیر مکانیزه است.
سومین شاخص ظرفیت مکانیزاسیون است که بیانگر انرژی مکانیزه مصرفی در واحد سطح می باشد و به واقع سرانه انرژی مکانیکی در بخش کشاورزی را بیان می کند.
لازم به توضیح است که این شاخص ها از مهمترین عواملی می باشد که میزان مکانیزاسیون را در بخش کشاورزی بیان می کند. اما باید توجه شود که هر کدام از کمیت های ذکر شده به تنهایی مفهوم درستی از مکانیزاسیون القا نمی کند بلکه با توجه به تمامی موارد بالا می توان برداشت بهتری از عددهای بدست آمده در اختیار داشت.
به عنوان مثال در برنامه چهارم توسعه هدف، دستیابی به ضریب مکانیزاسیون 1.18 اسب بخار است حال این عدد در ظاهر به مفهوم این است که به ازای هر هکتار، نیروی محرکه ی موجود، حدود 1.18 اسب بخار خواهد شد اما این چنین نیست. اگر به ضرایب دیگر توجهی نشود برداشتی مانند این مورد حاصل می شود. مثال ساده اینکه، تمامی تراکتورهای موجود در سطح کشور جهت کشت و کار و فعالیت های کشاورزی استفاده نمی شوند، برخی جهت حمل و نقل نیروی کار و برخی جهت انتقال کود و خوراک دام استفاده می گردند که بدون توجه به این مسئله تنها با اتکا به عدد و رقم نتیجه، سیاست گذاری های غلط در بخش کشاورزی خواهد بود.
علاوه بر مورد بالا ضریب مکانیزاسیون به شرایط و موقعیت منطقه ای بستگی زیادی دارد. به عنوان مثال مقایسه ی ضریب مکانیزاسیونی 24 برای ژاپن با ضریب مکانیزاسیون 2 تا 3 برای کشورهایی همچون آمریکا و استرالیا بدون در نظر گرفتن شرایط و موقعیت کشورها مقایسه ای بی ارزش و بی نتیجه است.
لازم به توضیح است جهت دستیابی به هدف مکانیزه نمودن کشاورزی در ایران مستلزم توجه موارد بالا می باشد اما در کنار این مسائل امید است سیاست های بهتری در زمینه ی واردات و یارانه های ماشین آلات کشاورزی اتخاذ گردد. یک ماشین کشاورزی بر خلاف اتومبیل های لوکس خارجی جهت تولید مواد غذایی مورد استفاده دارد و حال آنکه کشاورز برای خرید یک تراکتور 15 میلیون تومانی باید یکسال تا دو سال منتظر بماند و در نهایت پس از تلاش های طاقت فرسا و صرف هزینه های فراوان یک عدد تراکتور دریافت کند حال آنکه بسیاری از ادوات بهینه نیاز به توان بالای تراکتوری دارد که حال تنها شرکت های کشت و صنعت توان پرداخت هزینه های 100 تا 150 میلیونی این تراکتورها یا ماشین های کشاورزی را دارا می باشند.
یکی از مسائلی که در کنار این موارد باید بدان توجه شود این است که در حال حاضر تنها دغدغه در بین دولت مردان یکپارچه سازی اراضی کوچک است و بسیاری بر این باورند که استفاده از ادوات تنها در زمین هایی با وسعت زیاد بهینه می باشد اما مثال بارز برای رد این ادعا کشور آلمان است که با وجود کوچک بودن قطعات کشاورزی با مدیریتی مناسب و استفاده از ادوات مناسب تولید به صورتی بهینه افزایش یافته است.
حال این سوال مطرح می شود که آیا بهتر نیست با اختصاص حمایت های بیشتر دولت در بخش کشاورزی همانند بخش صنعت پیشرفت همگونی را کشور شاهد باشیم؟